\n\nاتفاقی یه مشت به دیوار میزنی ... دیوار خورد میشه\n\nمیگی چی من انقد قویم؟\nیه صدایی میاد\n\n- نه تو اشتباه میکنی تو ضعیف تر از منی هاهاهاهاها\n\n\n یه دفتر می افته بیرون بازش میکنی یه شومینه میبینی همون شومینه تو خونتون\n\nبه طرف حال میدوی\n\n[[ادامه|بعد2]]
\nسعی میکنی بخوابی ... اما خوابت نمیبره \n\nمیدونی چرا؟\n...به خاطر همون صدا\nبا خودت میگی چیه؟\n\n[[زنگ زدن به دوست |زنگ]]\n\n[[به طرف در میرم|در]]
\n\n...شب شده تو خلوتتی .. یه صدایی میاد\nاتاقت ترسناکه پر از عکس هیولاها و شخصیت های فیلم ها\nو عروسک\nمیدونی اون صدا چیه؟\nصدای خش خش \nبلند میشی\n\n\n[[به طرف در میرم|در]]\n\n[[سعی میکنم بخوابم|خواب]]\n\n\n\n
\n.:کاری از اهورا ق:.\n\n... قسمت یک \n\n\n[[شروع داستان|شروع]]\n\n
\n\n... به طرف هال میری \n\nصدا از تو هاله\nصدا قطع شده یعنی چی میتونه بوده باشه؟\n\nیه صدایی میاد ... خخکخکخک\nانگار یه در سنگی باز میشه\n\nبر میگردی نشیمنتون پر از ظروف و مبله\n شومینه نگاه میکنی\n\nهمون جا خشکت میزنه\n\n- !نه نه نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
اهورا ق
شبی در شومینه
\n\nمیری پیش خواهرت اون تو جاش نیست \n\nیعنی چی؟\nیعنی کجاس میخوای بری دنبالش\nپات گیر میکنه به صندلی و میخوری زمین\nچشمت به زیر تخت میخوره ...\n\nدستات میلرزه ...\n می خوای فریاد بزنی ولی نمیتونی\n اون زیر چی دیدی؟\n\nیه لباس خونی ... نه لباس خواهرته\n نمیدونی چه کار کنی\n\n[[رفتن به حال|بعد2]]\n\n[[گشتن اتاق|گشتن]]
\nموبایلت آنتن نمیده ... چرا اما تو که تو خونه ای؟\nبه موبایلت میگ : به تو هم میگن موبایل\n\nبه یکی از عروسک های که نگاه میکنی\nحس میکنی داره تکون میخوره\nاون ماله خواهرته\n\n... میترسی نمیدونی چیکار کنی\n\n... به طرف در میری\n\n[[ادامه|بعد]]
\n\nبه طرف در میری صدای افتادن یه چیزی رو می شنوی\n\nها؟\nبا خودت میگی ابد خواهرم اینکارو تو خواب کرده.\n\nیکی از عروسک ها رو زمینه\n\nبه سمت در میری\n\n[[ادامه|بعد]]